علیرضا محسنی | 25 مهر ماه 1401
اصطلاحات تاریخ هنری، برای توصیف ماهرانه آثار هنری - بخش اول
اصطلاحات تاریخ هنری، برای توصیف ماهرانه آثار هنری
تاریخ هنر زبان خاص خود را دارد. گرچه این واقعیت برای مورخان هنری مشتاق میتواند طاقتفرسا باشد، اما داشتن واژهنامهای مفید از اصطلاحات هنری، میتواند تجزیه و تحلیل یک اثر هنری را آسانتر کند.
در این لیست شما را با ۲۵ عنوان آشنا خواهیم کرد تا بحث و گفتگو پیرامون آثار هنری برایتان آسودهتر شود. این مجموعه اصطلاحات هنری متغیر از مفاهیم کلی، مانند کار با قلممو و ترکیببندی، تا تکنیکهای خاص، از جمله نقاشی سیاهقلم و خطای دید را توضیح میدهد که بازدید آینده از موزه را برای شما لذتبخشتر خواهد کرد.
انتزاعی (Abstract)
با جدا شدن از نمایش عینی و مجازی اشیاء، هنر انتزاعی دوباره تصورات را در قالب مطالعه رابطه بین شکل، فرم، رنگ و خط تجسم میکند. انتزاع در یک پیوستار رخ میدهد، از جمله اشکال شکسته و در عین حال قابل تشخیص کوبیسم و ماهیت کاملا غیر تصویری اکسپرسیونیسم انتزاعی.
مونتاژ (Assemblage)
این فرم یا رسانه هنری از ترکیبی از مواد استفاده میکند که لایههای سه بعدی را از یک پایه ثابت ایجاد میکند. استفاده از مواد گوناگون شباهت زیادی با کلاژ دارد با این تفاوت که تصویر ایجاد شده در این فرم سه بعدی خواهد بود. ریشه اسمبلی به سبک کوبیسم و آثار منری و ولادیمیر تاتلین برمیگردد.
آوانگارد (Avant-Garde)
اصطلاح فرانسوی آوانگارد به معنای کلمه «گارد پیشرو» است، اما برای توصیف آثار هنری، حرکات یا هنرمندان تجربی و آیندهنگر استفاده میشود.
کار با قلممو (Brushwork)
کار با قلممو به شیوهایی که هنرمند بر روی اثر هنری رنگگذاری کرده اشاره میکند و به طور معمول با اندازه، بافت و دقت ضربهها مشخص می شود. برای مثال و بسته به دید مخاطبین، کار با قلممو را میتوان به دو دسته «فشرده» و «سست» تقسیم کرد.
سیاه قلم (Chiaroscuro)
کیاروسکورو در زبان ایتالیایی به معنای "تاریک روشن" است. در نقاشی به معنی استفاده از تضادهای شدید بین درخشندگی و سایه برای دستیابی به حس حجم و ابعاد بکار گرفته میشود. این تکنیک منحصر به فرد در دوره رنسانس با لئوناردو داوینچی، در دوران باروک با کاراواجو و در عصر طلایی هنر هلند با رامبرانت در آثار هنری توسعه پیدا کرد.
ترکیببندی (Composition)
ترکیببندی در یک اثر هنری شیوهای است که در آن عناصر بصری به ویژه در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند.
مفهمومی (Conceptual)
این شکل از اثر هنری قرن بیستم در دهه ۱۹۶۰ شکل گرفت، زمانی که هنرمندان شروع به تأکید بر ایدهها و مفاهیم درباره محصول نهایی کردند. هنری که مفهومی باشد از همه قواعد استاندارد خود را رها میکند و میتواند به هر شکلی، از مجسمهسازی و نقاشی گرفته تا اتفاقات و نمایشها ارائه شود.
نقشبرجسته (Contour)
به عنوان طرح کلی، کانتور یا نقش برجسته یکی از عناصر سازنده نقاشی است. استفاده از خطوط مختلف کانتور میتواند به طرز چشمگیری نحوه پدیدار شدن یک اثر هنری را تغییر دهد و قابلیتهای این شیوه بیشتر در هنر خط مشهود است. اثر «رقص» از هنری ماتیس یک نمونه از آثار هنری فاخر است که به استفاده از کانتورهای متمایز کننده شناخته میشود.
تضاد (Contrapposto)
در مجسمهسازی از این شیوه زمانی استفاده میشود که یک فیگور نامتقارن تراشیده میشود و تمام وزن آن هنگام ایستادن بر روی یک بخش از بدن، مانند یکی از پاها، قرار میگیرد. نتیجه جلوهای واقعگرایانه به اثر خواهد داد و از مهمترین نمونهها میتوان به مجسمه «داوود» اثر میکلآنژ اشاره کرد.
فیگوراتیو (Figurative)
به آثار هنری که سوژه آن از درون دنیای حقیقی بازنمایی میشود فیگوراتیو میگویند.