زهرا شریفی | 12 تیر ماه 1404
وقتی جهان فرو میپاشد، هنر میماند.
مقدمه: زخمهایی که دیده نمیشوند.
تجربهی جنگ، فجایع طبیعی، آوارگی و شکنجه از سهمگینترین بحرانهایی هستند که روان انسان میتواند از سر بگذراند. در چنین لحظاتی، فروپاشی نهفقط در جهان بیرونی، بلکه درون انسان نیز رخ میدهد. افراد بازمانده از چنین رویدادهایی اغلب با گسست روانی، بیهویتی، کابوسهای تکرارشونده و حس عمیق بیپناهی دستوپنجه نرم میکنند. آسیبهای روانی حاصل از تروما، فقط به لحظهی بحران محدود نیستند. آنها میتوانند سالها در ذهن و بدن باقی بمانند و کیفیت زندگی، روابط و معناها را تحتتأثیر قرار دهند.
در چنین شرایطی، هنر میتواند زبان نجات باشد.

هنردرمانی چیست؟
هنردرمانی (Art Therapy) نوعی رواندرمانی است که از خلق اثر هنری—نقاشی، مجسمهسازی، نوشتن، کلاژ، موسیقی و غیره—بهعنوان ابزاری برای بیان و پردازش احساسات استفاده میکند. به گفتهی انجمن هنردرمانی آمریکا (AATA)، این روش «فرآیند خلاقانهی تولید هنر در جهت بهبود سلامت روانی، عاطفی و عملکردی» افراد است. برای کسانی که دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) هستند، گفتن آنچه تجربه کردهاند اغلب غیرممکن است. هنر، راهی برای بیان چیزهاییست که زبان از گفتنشان ناتوان است.
رنگ، خط، بافت و شکل میتوانند آن زخمهای خاموش را به سطح بیاورند و امکان مواجههای امنتر با آنها فراهم کنند.
هنر به مثابهی بقای روانی
بقا فقط به زندهماندن جسم مربوط نمیشود؛ بلکه به حفظ معنا، هویت و پیوند با جهان پیرامون بستگی دارد.
در میان ویرانی و گسست، هنر تنها ابزاری برای بیان درد نیست، بلکه دریچهایست بهسوی بازیافتن امید.
تماشای زیبایی، حتی در دل تاریکی، یادآور ظرفیت شگفتانگیز انسان برای ادامه دادن است.
یکی از مهمترین قابلیتهای هنردرمانی، بازگرداندن حس کنترل و عاملیت به فرد است—چیزی که تروما آن را از ما میگیرد. ساختن یک ماسک، مجسمهی کوچک یا حتی تکهچسبانی روی یک دفتر، فرصتی فراهم میکند برای بازآفرینی، تصمیمگیری، و بازسازی خویشتن.
در نهایت، هنر زبان مشترک انسانیت است. زبانی که بدون نیاز به کلمه، میتواند بگوید: «من اینجا هستم، من رنج کشیدهام، اما هنوز زندهام.» و همین زنده بودنِ معنادار، تمام آن چیزی است که هنر می آفریند.
در چنین شرایطی، بسیاری از افرادی که از جنگ جان سالم بهدر بردهاند، به این پرسش میرسند: «چگونه میتوانم دوباره زندگی کنم؟ چگونه میتوانم معنایی برای ادامه راه پیدا کنم؟» پاسخ به این سؤالها آسان نیست، اما شواهد علمی و تجربههای انسانی نشان میدهد که هنر میتواند نقطه شروعی برای بازسازی باشد.
هنر درمانی با بیان نمادین تروما، بازسازی روایت شخصی، ایجاد حس کنترل و عاملیت و در نهایت با ایجاد امید به کمک افرادی میآید که نیاز به کمک دارند.
شواهد علمی: هنر چگونه کمک میکند؟
برنامهی Creative Forces که توسط بنیاد ملی هنر آمریکا (NEA) و وزارت دفاع ایالات متحده اجرا میشود، یکی از معتبرترین مدلهای جهانی هنردرمانی در مواجهه با PTSD و آسیبهای مغزی است. در این برنامه که از سال ۲۰۱۱ راهاندازی شد، درمانگرانی همچون ژاکلین جونز با سربازان دچار تروما در سه سطح کار میکنند:
1. دورهی مقدماتی سههفتهای: شامل فعالیتهایی مانند تزئین ماسک سفید، نقاشی خودجوش و تحلیل رنگها برای کشف احساسات پنهان.
2. دورهی ششهفتهای گروهی و فردی: تمرکز بر طراحی و نوشتن برای بازسازی روایت فردی و ایجاد جعبههایی برای سوگواری یا یادبود.
3. استودیوی آزاد: بیماران در کنار یکدیگر، پروژههای بلندمدت و شخصی انجام میدهند تا هویت هنری خود را بازآفرینی کنند.
مسیری که یکی از بیماران پس از عبور از آن، در گفتگو با درمانگرش گفت:
«الان خودم را دوست دارم.»
بررسیهای بالینی نشان دادهاند که هنردرمانی در کاهش علائم PTSD، تنظیم احساسات، کاهش کابوسها و بهبود کیفیت خواب مؤثر است.
پژوهشگران در یک مقاله از International Journal of Art Therapy نوشتهاند:
«سفر هنردرمانی بهمثابه عاملی برای دگرگونی عمل میکند؛ جایی که فرد بهجای ویرانگر، خالق میشود. بهجای منزوی، پیوندخورده و بهجای گرفتار گذشته، صاحب آینده.»
مطالعات تأیید میکنند که خلق آثار هنری میتواند احساس کنترل و عاملیت را به فرد بازگرداند. برای بازمانده جنگ، عمل نقاشی یا ساختن یک مجسمه کوچک از خشت یا چوب، فقط سرگرمی نیست؛ تلاشی برای بازسازی خویشتن و بازیافتن بخشی از عزتنفس ازدسترفته است. در این فرایند، فرد نهتنها با خاطرات تروماتیک خود روبهرو میشود، بلکه یاد میگیرد که این خاطرات را بخشی از روایت زندگیاش بداند؛ روایتی که همچنان میتواند ادامه داشته باشد.
هنر، زبان بقا
تاریخ مملو از لحظاتیست که انسانها در میانهی ویرانی، به هنر پناه آوردهاند:
نقاشیهایی که بر دیوار پناهگاهها نقش بسته، ترانههایی که در اردوگاههای پناهجویان زمزمه شده، یا طرحهایی که روی خاکستر شهرها کشیدهاند. این آثار بیش از آنکه زیباییشناختی باشند، اعلان حیاتاند.
هنر، به ما کمک میکند نهفقط زنده بمانیم، بلکه معنا بسازیم.
نتیجهگیری: از تروما تا ترمیم
برای بازماندگان جنگ و تروما، سؤال اصلی اغلب این است: «چطور دوباره زندگی کنم؟»
هنر، شاید پاسخ قطعی نباشد، اما نقطهی شروع قدرتمندیست.
خلق یک تصویر، ساختن یک کلاژ، یا گفتن یک داستان میتواند آغاز راهی باشد برای بازگشت به خود، به جهان، و به معنا.
شاید بتوان گفت هنر در چنین موقعیتهایی، پلی است میان گذشته و آینده. از یک سو، روایتگر درد و فقدان است و از سوی دیگر، یادآور ظرفیت انسان برای آفرینش و تداوم.
و این همان جوهر بقاست: توانایی دیدن زیبایی، حتی وقتی جهان فرو میپاشد.